غرقی به درونم، یا غرقی به خیالم؟
ندانم…
اما تو بدان که من غرقم، غرق آن لبخند شناور روی لبانت، غرق دردم، دردی که مرا کُشت، بی تو در سکوت سرما، درد را نفس کشیدم، من، درد را نفس کشیدم، درد مرا نفس کشید، حالا من نقاشی دردم، درد تو را کِشت مرا کُشت، درد مرا، مرا درد، درد مرو مرا تو از خیال من، تو دردی و از آنِ من…
لیلا کوت آبادی