دلم #آواز خواست…
باد مرا صدا زد
دلم #رقص خواست…
باد دستانم را گرفت و مرا در آغوش طبیعت به رقص وا واداشت
باد موهایم را باز خواست و روسری ام را با خود برد…
موهایم همچو امواج دریا آشفته گشت
انگشتانش لغزید لابهلای موهایم
#خیالات برم داشت، او را با دو بال سفید دیدم…
بال هایش را گشود و مرا با خود به #اوج آسمان برد
روی ابرها قدم زدیم، #دلم هوایی شد، #عشق #خواست…
باد سکوت کرد
و #نگاهمان درهم گره خورد.
لیلا کوت آبادی