دیروز با دوستی دعوا کردم
دلم گرفت، از او رنجیدم…
امروز دوستی قدیمی را پس از سالها دیدم
او را به آغوش کشیدم، خندیدم…
روزها در این رنجشها و دلتنگیها میگذرند
روزها در این شادیها و آغوش کشیدنها میگذرند
روزها با تمام خوب و بدیها میگذرند…
اما دلم میخواهد تنها خاطرات خوش را در ذهنم ثبت کنم
تا مثل امروز روزی دیگر با دوستی چایی بنوشم و خاطرات خوش را دوره کنم
یادش بخیر…
دلتنگ آن روزها شدم باز…
آه، زمان چه بیرحمانه میگذرد…
ایرادی ندارد اما، تو بدیها را بِگُذار و با خوبیها بِگذَر..
لیلا کوت آبادی
14 آذر 94